نمیاد.... نمیاد لامصب این افکار لعنتی....
کاش میشد افکار رو هم انگشت بزنی بالا بیاری....
----------------
حسین پناهی...روحت شاد...
(عنوان هیچ ربطی به نوشته ندارهووو این پی نوشت هم ربطی به هیچ کدوم..اینا نمونه ای از مغز مشوش منه !)
من آدما رو همیشه توی دو دسته قرار میدم...
اونایی که مازوحیسم دارن.. و کرم میریزن به خودشون.. از جمله خودم...
و اونایی که سادیسم دارن...بقیه رو آزار میدن...
حالا بحث من چیه؟
اینایی که زرتی بعد ازدواج بچه دار میشن بعد طلاق میگیرن.... حال منو بهم میزنن... چرا چون سادیسم دارن...
کودک آزاری از نوع بی سرو صداش...
یه فرشته کوچولو دارم.... بعد از ۴ سال دیروز بلاخره دیدمش....
یادش نمیومد منو... انقدر نشستم باهاش حرف زدم....
دوستش دارم این فرشته کوچولو رو....
نمیدونم گناهش چی بود که قربانی این بچه بازی های آدم بزرگا شد...
نگاهش هنوز معصومه....معصوم....
وقتی رفت.... تا شبش گریه کردم...
زیر پوستی....
دلم میخواد الان....همین الان...
روی صخره های بلند کنار اقیانوس باشم...
صدای برخورد موج ها به صخره ها.... خورشید رو تماشا کنم...
باد بخوره به صورتم....
یادم بیاد... فقط یادم بیاد...
این روزها...
سعی میکنم بغضم را اشک نکم....
نمیشود...
سعی میکنم فریاد کنم.... صدایم میلرزد...
سعی میکنم قوی باشم.... میشکنم...
ساکتم این روزها.... نگاه میکنم... به حجوم خیال آمدنت...
سکوت میکنم... مبادا برنجی...
اما مدام تصویرت مرور میشود درون ذهن مادر مرده ام...
آرام آمدی....
آرام ابرها را کنار زدی....
صدای گریه می آمد آن شب...
فرشته ای قصد مردن داشت....
گفتم سلام...
گفتی سلام....
فقط پرسیدم چرا؟
گفتی دیگه واسه خوش بودن... بهونه ای نیست...
گفتی خیلی وقته آدم دیگه پیدا نمیشه....
احساس تو وجود همه مرده....
آنقدر جدی بودی که باورم شد...
تلخی را باورم شد ....
اما...چشمانت....وای بر آن چشمانی که حکم مرگ من بود....
اهلی ام کردی....کم کم دنیا پر از عطر قشنگی شد...
صدایی آرام... نجوا میکرد...
به خواب رفتم...خوابی عمیق....
مثل کسی که در خواب سیلی میخورد....همه چیز شکست...
انگار خواب بود...کابوس بود...درد بود...
چشمانم باز شد چیزی جز رفتن ندیدم....
فریادم در گلو خفه کردم... دستانی که دیوارهای کنار تخت را چنگ میزد....
تحمل حجوم خیال رفتن...دلی در تاریکی شب زمستانی سرد.... مرد....
به همین سادگی خداحافظی را گفتی و من فقط اشک دیدم و
اشک دیدم...
خوب نیستم....
این زخم...دیگر خوب شدنی نیست...