کلاه قهوه ای

فکرام جا نمیشن... توی کلاهم میریزمشون

کلاه قهوه ای

فکرام جا نمیشن... توی کلاهم میریزمشون

آسمان ابری...

فکر کردی دلم واقعا میخواست برم؟ 

ندیدی اشکامو؟

صبحانه ای برای یک نفر...

 

 

چند شبیست...به جای کابوس های شبانه ی نبودنت.... 

خواب مرگ میبینم..... حواب میبینم...دستی بر سرم... روح م را جدا میکند و بعد.. 

سکــــــــــــــــــــــــــــوت 

..... 

اما بعد... بیدار میشوم.... و نبودنت را نظاره میکنم.... بدنم درد میگیرد... 

چشمانم خیس میشوند.... نگاهم به ابر های پشت پنجره گیر میکند.... 

و دیگر میدانم.... هرگز نامت را بر روی گوشی کنار بالش سردم.... 

 نخواهم دید....  

---------------------- 

پی نوشت: 

دلم میخواد همه دنیامو بدم.....فقط برای یک لحظه بغل بگیرم تورو

شاید.....

امروز درست ۱۴ روزه که دیگه توی زندگیم نیستی . من هنوز 

د ..... ر.......د      

دارم .....