تو مسافری...
من بهونه گیر...
آخرش میگی جدا میشیم....
من میگم...دستاتو ازم نگیر....
تو مسافری....
من درد میکشم....
تو میخوای تموم کنی...
من اما... توی خاطره ها درگیر...
تو مسافری...
من توی خوابتم...
تو فرار میکنی...
من کابوستم؟
تو مسافری...
من عاشقم...
تو مسافری...
تو مسافری....
من ....
یه مرده...توی این شهر غریبم..
به دانسته هایم نخند....
آنگاه که من مسیر بازگشت را در چشمان تو گم کردم...
امید را باور داشتم.... معجزه را خنده میدانستم...
باید قله را رفت... حتی اگر ندانی ....
من دستان تو را خواهم گرفت...