کلاه قهوه ای

فکرام جا نمیشن... توی کلاهم میریزمشون

کلاه قهوه ای

فکرام جا نمیشن... توی کلاهم میریزمشون

آنچه شما خواسته اید یا رویاهای دور و دراز !


من فقط دلم می خواهد بخوابم...

دلم ایستگاه 9.3/4 را می خواهد... گاری چرخ دستی ها...
اصلا نه.. دلم می خواهد ایستگاهی پیاده شوم.. کنار موجهای ساحل....
دخترم 6 ساله باشد.. موجها که می آیند با خنده ی کودکانه اش بدود...
از دور برایش لبخند بزنم....
من دلم می خواهد گلدانهایم را صبحها با سمفونی شماره 9 نوازش کنم...
کنار پنجره بنشینم... دوربینم را دست بگیرم... آسمان اتاقم را نقاشی کنم...
روی صندلی راکم تاب بخورم...
من فقط دلم...
آرامش می خواهد...

اتفاق افتاده ها (6)

افتر وید...های از اسکای....

سندی-خدیجه..

خنده ی بی دلیل...

کره.... هایدا رویال مخصوص...

:)



تولدت بازی ها !

ینی بهترین حس دنیا میتونه این باشه ...

که عزیز ترینت....

همه ی دوستات رو جمع کنه.. و تو به طور ناگهانی وسط حوز خانه هنرمندان سورپرایز شی به طوری که زبونت بند بیاد !!!

اتفاق افتاده ها (3)

ساعت 11 نیمه شب...

من زیر پنجره ی خونتون...

برام ساندویچ میاری با خنک ترین نوشابه ای که تا بحال خوردم...

آرومی و میخندی....

ته دلم....

صدای دوست داشتن طنین میندازه....

عاشقانه ام...

شب نشینی

بهتر از اینکه دستت توی دست بهترین دنیا باشه...

شب باشه...

باهم کل میرداماد رو "وقتی دلگیری و تنها" رو عربده بزنین؟؟؟

دیگه چی میخواد آدم؟

---------------

این روزا... بهترینم....


پریِ پرتغالی من...


و تو برای من بهترین هدیه بودی توی این سال جدید...

می دونم هنوز اینجارو بهت معرفی نکردم...

اما خواستم بدونی... امسال برای من بهترین شروع رو داشت...

بهترین حس... حس "ما" بودن...

و من آروم آروم... غرق تو میشم...

همیشه باش.. کنارم باش...

من با تو..

خوشـــــبخــــــتم.


سالی که نکوست از بهارش پیدا ست

یک سال دیگه هم دار میاد و سال 90 تموم میشه... سالی که برای من پر از فراز و نشیب بود...

اما به این سال امید دارم...

چون میدونم که هستی... با اینکه دور... اما دوستیم..هنوزم... و این به من امید میده... که میتونم سال خوبی رو داشته باشم..

مرسی از بودنت....

سال نو ات مبارک!

:)