کلاه قهوه ای
فکرام جا نمیشن... توی کلاهم میریزمشونکلاه قهوه ای
فکرام جا نمیشن... توی کلاهم میریزمشوندرباره من
یه موجود جا مونده از دهه ۷۰ میلادی که
وقتی دلش میگیره...کلاهش رو تا روی چشماش میکشه پایین... توی قلعه ی خودش قایم میشه!
ادامه...
هزار و یک شب
هر سال... همین موقع ها...
"تولدت مبارک"
send
...
داشتن یک درد تلخ است...
گس است...
اینجا یه مرد تنها،چیزی جز غم ندیده ،
عکس یه خورشید تاریکو روی زمین کشیده
------------------
پ.ن:
چه رویاهایی داشتیم باهم...
فاک بزنن به این زندگی...
تری سام
یعنی اگه ماتهتون هم تهدید به مرگ بود...
کلا شراکت نکنین تو هیچ چیزی...
شراکت درد داره آقا... درد
فشن بازی
طرف توی پروفایل فیس بوکش هرچی عکاسه جمع کرده به امید این که ازش عکس مجانی بگیرن.. غافل از اینکه اونام امثال خودشو اد میکنن بگن آدمای خوشکل دور بر مونن !!!
و این روند همچنان ادامه دارد...
همچین ملتی هستیم ما.
کشتی شکسته
مرتضی (محمرضا فروتن): قرارمون بود ، قول دادی..
مینا (ترانه علیدوستی): قرار چیه ، وضع عوض شده.
مرتضی : قرار اون چیزیه که اگر وضع هم عوض شد پاش وایسی....
{کنعان}
آپولو ۱۳
به ماه که خیره شده بودم...
به کله ام زد که یه روز میرم ماه.. اونجا خودمو میکشم...
بعد میشم اولین نفری که تو ماه مرد...
روح من اونجارو تسخیر میکنه...
بعد میشم یکی عین شازده کوچولو!
بعد به فکرم زد..یه چیزی کمه!
بارونش رو چی کار کنم؟