کلاه قهوه ای

فکرام جا نمیشن... توی کلاهم میریزمشون

کلاه قهوه ای

فکرام جا نمیشن... توی کلاهم میریزمشون

تراژدی پلان آخر

حال همه ی ما خوب است... ولی تو باور نکن... 

اینجا جای چشمان کسی را کم دارد... 

که نگاهش کنم... و زبان چشمانم را بخواند فرشته....

سند زدم همه را یک جا به حرمت چشمانت...

اینجا.... 

آسمان شب اش به وسعت نبودنت..... 

ستاره های گریان دارد....