کلاه قهوه ای

فکرام جا نمیشن... توی کلاهم میریزمشون

کلاه قهوه ای

فکرام جا نمیشن... توی کلاهم میریزمشون

هزار و یک شب

 

 

 

هر سال... همین موقع ها... 

"تولدت مبارک" 

send 

... 

 

داشتن یک درد تلخ است... 

گس است... 

اینجا یه مرد تنها،چیزی جز غم ندیده ،

عکس یه خورشید تاریکو روی زمین کشیده
------------------ 

پ.ن: 

چه رویاهایی داشتیم باهم... 

فاک بزنن به این زندگی...

نظرات 4 + ارسال نظر
باران دوشنبه 1 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 07:30 ب.ظ http://the-rain.blogsky.com

همه چیزو هیچ چیز...
بزنن...بزنن...

استارگرل سه‌شنبه 2 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 09:44 ق.ظ

یه چیزی بگم ناراحت نمی شی؟!...فکر میکنم خیلی از خود متشکری!!
شاید اینطور نباشه اما...وبلاگت اینطوری نشون میده!
ببخشید البته نظر بود دیگه!!

با عرض سلام احترام دوست عزیز...
چند نکته:
اینجا چت روم نیست... با همه ی بازدید کننده ها بشینیم صحبت کنیم...
چه نوشته های قشنگی... به بلاگ منم سر بزن !؟
اینجا سعی میکنم من مینیمال نویسی رو تمرین کنم...
یه موقع ها شاید فقط دل نوشته باشه.... که فقط قصد تخلیه کردن خودم رو داشته باشم..
قرار نیست کسی منو بشناسه...
قرار نیست اینجا دوست پیدا کنیم...
من هرجی تو کلمه اینجا مینویسم و داد میزنم...
یکی پیدا میشه.. نظرشو میگه و میره...
اگه قرار بود نظر جواب داشته باشه... اسمش نظر نبود... میشد بحث و گفتمان!
ممنونم که به قلعه ی تنهاییام سر میزنی
;)

پریسا سه‌شنبه 23 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 11:11 ق.ظ http://crayon.blogsky.com

امسال عجیب منتظرم ببینم چی میشه روز تولدم...

.. دوشنبه 4 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 09:32 ب.ظ

اخییییییییییی..
نگفته بودی..

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد