کلاه قهوه ای

فکرام جا نمیشن... توی کلاهم میریزمشون

کلاه قهوه ای

فکرام جا نمیشن... توی کلاهم میریزمشون

یک فنجان روز مرگی

 

 

 

داره برف میاد.... 

میشینم دم پنجره.... 

خیلی وقت بود secret garden گوش نکرده بودم... 

تو ماگ گنده هم کافیمو فوت میکنم... 

همه ی اینا هست و... 

تو هنوز نیستی... 

--------------------------- 

پ.ن: 

یادت باشه زدی زیر قولت... 

برفم اومد و تو نیومدی.... 

:|

نظرات 2 + ارسال نظر
باران سه‌شنبه 21 دی‌ماه سال 1389 ساعت 06:08 ب.ظ http://the-rain.blogsky.com

شاید باید توام می باریدی تا بیاد!
چیز گندیه انتظار...
خواهش می کنم سهند جان بدم چرا بیاد!

خودت میدونی چهارشنبه 29 دی‌ماه سال 1389 ساعت 12:27 ق.ظ

در

فکر می کرد

همیشه بسته بودن

درد عظیمی ست



وقتی شکسته شد

تازه فهمید

درد یعنی چه..

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد