کلاه قهوه ای

فکرام جا نمیشن... توی کلاهم میریزمشون

کلاه قهوه ای

فکرام جا نمیشن... توی کلاهم میریزمشون

شاید...روزی....جایی...

گاهی اوقات انتظار نداری از بعضیا... از یه سری از دوستا.... 

سورپرایز میکنن تورو... 

میمونی... 

الان یه جورایی من توی شوکم.... 

یه سری از خاظراتم شکست... شاید نتونه اونارو برام برگردونه... 

اما واسم ارزش دوستایی رو اثبات کرد..... 

--------------------- 

پ.ن: 

فقط میتونم بگم ممنونم...

نظرات 2 + ارسال نظر
[ بدون نام ] چهارشنبه 18 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 01:06 ق.ظ

شاید..
روزی..
جایی..
در گذر جاده ها..
از کنار هم گذشتیم..
و گفتیم..
چقدر این غریبه..
شبیه خاطراتم بود..
..
میدونم خوبی..
همیشه خوش باشی..

پریـــــــــــــــــــــــــا پنج‌شنبه 19 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 09:12 ب.ظ http://www.whiskey-lullaby.com

خاطرات گذشته هیچ وقت بر نمیگردند اما همیشه جایی برای گذاشتن خاطرات خوب هست : )

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد