کلاه قهوه ای

فکرام جا نمیشن... توی کلاهم میریزمشون

کلاه قهوه ای

فکرام جا نمیشن... توی کلاهم میریزمشون

!Say hello to my little Friend



میشینی فکر میکنی... که ببینی چی شد که اینجوری شد...

بعد همه چیز... مثل تیکه های پازل به هم وصل میشه...

زمزه های سمی یه سری... که یا نمیشناسیشون... یا از دوستای نزدیکت بودن...

یه سری خاله زنک ...که گند زدن به زندگی بقیه و ریدن تو اعصابشون... براشون یه تفریحه فقط !


اونجاست که دوست داری سرت رو بندازی پاییین... بخندی.. بعد سرت رو بیاری بالا...

هفت تیرت رو بکشی... همشون رو با هم..... مثل صحنه ی معروف آل پایچنو... تو اسکار فیس..


دارم رو تغییر اخلاقم فکر میکنم دوباره... احتمالا لازمه !


آره ! با شمام ! حتی شما دوست عزیز !

نظرات 2 + ارسال نظر
شهلا سه‌شنبه 9 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 02:21 ق.ظ http://zendegibarayekhande.blogsky

duste aziz una dustayee budan ke nemishnakhtishun na inke dustaye nazdik ya kesayee ke nemishnasishun

:) شنبه 13 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 01:41 ق.ظ

..

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد