کلاه قهوه ای

فکرام جا نمیشن... توی کلاهم میریزمشون

کلاه قهوه ای

فکرام جا نمیشن... توی کلاهم میریزمشون

اتفاق افتاده ها (3)

ساعت 11 نیمه شب...

من زیر پنجره ی خونتون...

برام ساندویچ میاری با خنک ترین نوشابه ای که تا بحال خوردم...

آرومی و میخندی....

ته دلم....

صدای دوست داشتن طنین میندازه....

عاشقانه ام...

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد