کلاه قهوه ای

فکرام جا نمیشن... توی کلاهم میریزمشون

کلاه قهوه ای

فکرام جا نمیشن... توی کلاهم میریزمشون

اعتراف...



بوی گند سیگار... زندگیم را برداشته...

این روزها متنفرم.... پرم از بدی...

از دانشگاه متنفرم... از ادمهاش...

از دو رویی ها...

از آدمای نزدیک دورو برم... که شاید نبودنم براشون راحت تر باشه...

از فیسبوک...

حتی فکرم با پوکر هم منحرف نمی شود..

از فاصله های افتاده...

از غیبت...

از 250 تومن خلافی ماشین..

از فندک های خراب...

این روز ها از خودمم به تنفر رسیدم...

از همه چیز.... همه کس....



دلخوشی این روزهای من فقط تویی بانـــو....


کنارم باش.....



کاغذ پاره ها...

از وقتی رفتی دیگه دستم به نوشتن نمیره...

یه روزی اینجا رو فقط واسه تو مینوشتم...

هنوزم میخونی اینجارو یعنی؟

آدولت کلد !




چند وقتیه دارم فکر میکنم که سرماخوردگی از اختراعات کثیف بشریه... واسه اینکه دکترا برشیکست نشن.... مثل این شرکتای آنتی ویروس که خودشون یه ویروس میسازن که فقط خودشون انتی ش رو دارن....

یه همچین چیزی...
------

سرما خوردم !

دلتنتگتم هستم کلی تازه...در جریان باش

فرشته کوچولو...


تو مسافری...

من بهونه گیر...

آخرش میگی جدا میشیم....

من میگم...دستاتو ازم نگیر....


تو مسافری....

من درد میکشم....

تو میخوای تموم کنی...

من اما... توی خاطره ها درگیر...


تو مسافری...

من توی خوابتم...

تو فرار میکنی...

من کابوستم؟


تو مسافری...

من عاشقم...



تو مسافری...

تو مسافری....

من ....

یه مرده...توی این شهر غریبم..

تراژدی پلان آخر

حال همه ی ما خوب است... ولی تو باور نکن... 

اینجا جای چشمان کسی را کم دارد... 

که نگاهش کنم... و زبان چشمانم را بخواند فرشته....

سند زدم همه را یک جا به حرمت چشمانت...

اینجا.... 

آسمان شب اش به وسعت نبودنت..... 

ستاره های گریان دارد....

و خدایی که در این نزدیکی نیست....

نیستی... من درد و دلامو به کی بگم؟؟؟ 

توی دامن کدوم فرشته گریه کنم.... بگه گریه نکن.... 

گریه نکن درست میشه؟؟؟ 

عاشقی رو توی کدوم کوچه فریاد بزنم؟؟؟ 

میدونم میرم از یادت به زودی زود....